@@@الینا @@@دلیل زنده بودنم

الینا جون مامان .این ماه میری مهد وعاشقشی.دوست داری چیزهای جدید یاد بگیری وهرچی مربیتون بهت یاد میده روهمین که میام دنبالت برام تعریف میکنی قوربونت برم  روز دوشبه بعد این که رفتم مدرسه مربیتون باهام تماس گرفت که اگه اجازه بدید الینا و هستی رو هم با پیش دبستانی ها ببریم مرکز آتش نشانی برای بازدید منم خداخواسته قبول کردم میدونستم که چقدر الینای من مشتاق رفتنه.ساعت تقریبا یازده هم با مهد تماس گرفتم و فهمیدم اومدید و خیالم راحت شد وقتی هم اومدی خونه بهم گفتی که رفتید اونجا ویه آقایی بهتون توضیح داده که موقعی که خدانکرده آتیش سوزی شد زنگ بزنید آتیش نشانی وبعد سوار ماکت ماشین آت...

ملوسکم بعد چند ماهی پرس وجو برای پیداکردن یه مهد خوب.بالاخره مامانی یه مهد ی که همه تعریفش رو میکردن راپیدا کرد که وقتی برای تبت نام رفت از محیطش خوشش نیومد .زیرزمین بود ومتاسفانه بوی فاضلاب حتی ازتوی سالن هم میومد از مهر گذشته بود ولی دلم نمیومد اونجا بزارمت با این که میدونستم این مهد از جهت آموزش بهترین مهد شهره ولی چاره ای نبود ویه مهد دیگه نزدیک خونه حاجی ماما که محیط خیلی شاد وتمیزی داشت رو انتخاب کردم با این که میدونم از لحاظ آموزش به پای اون یکی مهد نمیرسه ولی خیلی راضیم.خداروشکر با دختر خاله هستی اونجا بهت خیلی خوش میگذره وخیلی شادی ومن از این بابت شادتر